زندگی و فلسفه یکی از تأثیرگذارترین رواننوردان قرن بیست و یکم – تِرنس مَککِنا
ترنس مککنا (۱۹۴۶-۲۰۰۰) در یک زمان به “تیموتی لیری دهه ۹۰” توسط خود تیموتی لیری خوانده شد.
به صورت حرفهای، مککنا گیاهان و قارچهای مقدس را بررسی میکرد و یک اکولوژیست بود. او بیشتر اوقات خود را در سفر به مناطق عجیب و غریب جهان برای مطالعه گیاهان و قارچ ها مقدس، نوشتن کتاب و برگزاری سخنرانی میگذراند.
مککنا یک پشتیبان بزرگ از مواد سایکدلیک بود که منبع اصلی الهام فلسفهاش درمورد زندگی، نوشتن و کارش در مورد منشا آگاهی انسان بود.
او یکی از اولین متخصصان مربوط به پایههای هستیشناسی و شَمَنیسم و تئوریِ منشا آگاهی انسان است. او و برادرش دنیس مککنا معروف به طرح “نظریه میمون نشئه – the stoned ape theory” شناخته میشوند.
تولد و مرگ | ۱۹۴۶ الی ۲۰۰۰ |
نوع شخصیت | INFJ | 5w4 |
شغل | نویسنده، فیلسوف و گیاه شناس قومی |
تابعیت | آمریکایی |
زندگی ترنس مککنا
ترنس مک کنا در پائونیا، کالیفرنیا بزرگ شد. او از طریق تجربیاتی که با عموی خود در جستجوی فسیلها داشت به علم و روانشناسی علاقه مند شد. او همچنین پس از خواندن کتاب کارل یونگ با نام “روانشناسی و الشیمی” به طور عمیقی به آگاهی از آگاهی پیوست.
او در سن ۱۴ سالگی بعد از خواندن مقالهای به نام “دنبال کردن قارچ جادویی” نوشته R. Gordon Wasson در مجله LIFE برای اولین بار به مواد روانگردان علاقه مند شد. بعد از آن، دو کتاب با الهام از مواد روانگردان را از آلدوس هاکسلی – “دروازههای ادراک” و “آسمان و جهنم” – خواند که جهت تحصیلات دانشگاهی اش را به سمت موضوع مورد علاقهاش هدایت کرد.
او تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته تاریخ هنر در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی آغاز کرد. پس از چند بار تعطیلی از تحصیلات خود برای کاوش جنوب شرق آسیا و آمریکای جنوبی، در سال ۱۹۷۵ با درجه لیسانس در علوم بوم شناسی، شامانیسم، و حفاظت منابع طبیعی فارغ التحصیل شد.
در سفر اولین او به نپال در سال ۱۹۶۹ بود که در آنجا زبان تبتی را برای مطالعه و یادگیری درباره استفاده سنتی از گیاهان روانگردان و مرموزیسم، فرا گرفت.
در طی این مدت، او در حال قاچاق هشیشه از نپال و هند به آمریکا بود. پس از بازداشت یکی از بارهای او، به اندونزی فرار کرد و به گردآوری پروانه های حرفهای پرداخت.
سفر به آمریکای جنوبی و کشف نمونه های اولیه
در سال ۱۹۷۲، ترنس و برادرش دنیس مککنا به آمریکای جنوبی رفتند تا به دنبال یک تهیه گیاهی درمانی با نام oo-koo-hé (yopo) بگردند.
پس از ورود به کلمبیا، آنها در حین سفر در جنگل بارانی آمازون، قطعات بزرگی از قارچهای Psilocybe cubensis (قارچ جادویی) را کشف کردند. سپس دو برادر تصمیم گرفتند تا هدف اولیه خود را ترک کرده و به بررسی قارچهای پیدا شده بپردازند.
برادران نمونههایی از قارچها و عرقیات آنها را با خود به خانه برای مطالعه بیشتر آوردند. در حین حضور در جنگل بارانی، آنها روشهای کشت را از مردم محلی فرا گرفتند که برای توسعه روش جدیدی از کشت، که در کتاب “Psilocybin: Magic Mushroom Grower’s Guide” (۱۹۷۶) آنها توضیح داده شد، استفاده کردند.
تا آن زمان، هیچ کسی نتوانسته بود قارچهای جادویی را در محیط خارج از زیستگاه طبیعیشان کشت کند. برادران مککنا، به خاطر این که تولید مواد روانگردان در دست عموم قرار گرفت، شهرت دارند. روشهای نوآوری شده و تطبیق داده شده توسط این دو، هنوز هم بیشترین روش کشت قارچهای جادویی را تشکیل میدهند.
از ازدواج – تاسیس شرکت و آزمایشات عجیب و غریب
ترنس مککنا پس از ملاقات با همدانشمند القابل کاتلین هریسون، با او ازدواج کرد. آنها سپس شرکت Botanical Dimensions را تشکیل دادند و زمینی در جزیره بزرگ هاوایی خریداری کردند که به جمعآوری، محافظت و تولید گونههای گیاهی دارای اهمیت مربوط به تاریخچه فرهنگی انسان اختصاص دادند.
ترنس مککنا وقت خود را صرف مطالعه گیاهان و قارچهای معنوی، بررسی منشا آگاهی، نوشتن کتابها و انجام مطالعات و آزمایشهای مختلف با برادرش دنیس مککنا و دیگران میکرد.
بعضی از آزمایشهای بسیار عجیب و غریب انجام شده توسط ترنس و دنیس مککنا، شامل سعی در اتصال harmine (ترکیبی که در Banisteriopsis caapi تولید میشود) با DNA عصبی خودشان بود. آنها باور داشتند که این کار به آنها دسترسی به حافظه جمعی انسان خواهد داد.
ترنس فرد مورد مطالعه در این آزمایش بود. او ادعا کرد که این آزمایش باعث ارتباط او با Logos – صدای الهی – شده است. او اغلب در سخنرانیهای خود به این صدا اشاره میکند، که گاهی آن را “قارچ” یا “صدای آموزش” نامیده است.
آشکار شدن رویاهایی که ترنس توسط این صدا تجربه کرد، منجر به بررسی عمیقتری از I Ching – همچنین شناخته شده به عنوان کتاب تغییرات – شد که یک ابزار پیشبینی تائویی و متن فلسفی است.
این تحقیقات منجر به شکلگیری آنچه او آن را “تئوری جدیدیت” نامید، شد (بیشتر درمورد این موضوع بعداً).
ترنس مککنا چگونه مرد؟
ترنس مککنا در سال ۲۰۰۰ در سن ۵۳ سالگی به دلیل یک نوع نادر از سرطان مغز به نام glioblastoma multiforma درگذشت.
پس از دچار شدن به صرع، پس از انجام اسکنهای مغزی، یک تومور بزرگ در مغزش کشف شد و پس از آن فقط چند ماه برای زندگی باقی مانده بود.
در یکی از مصاحبههای آخر خود، مککنا گفت:
“من همیشه فکر میکردم که مرگ روی آزادراه در چند لحظه وحشتناک به من خواهد رسید، بنابراین هیچ فرصتی برای تفکر درباره آن نداشتم. اما اینکه ماهها و ماهها وقت داشته باشم تا به آن نگاه کنم و درباره آن فکر کنم و با افراد حرف بزنم و بشنوم که آنها چه میگویند، نوعی برکت است. بدون شک فرصتی برای رشد و درک بهتر هست. اطلاع دادن توسط یک مرد بیاحساس و با لباس سفید که شما در چهار ماه آینده مرد خواهید شد، همه چیز را واقعاً مشخص میکند…. این زندگی را پر از غنایی و دردناک میکند.”
چرا اینترپل به دنبال ترنس مک کنا بود؟
مککنا قبلاً هشیش را از نپال به ایالات متحده قاچاق میکرد. در سال ۱۹۶۹، یکی از شیوههای او توسط گمرک آمریکا کشف شد و بینالملل اعلام شد. این موضوع باعث شد که مککنا از نپال به اندونزی فرار کند و چند سالی در آنجا پس از دیگر علاقههای خود به زندگی بپردازد.
هیچ چیز از این موضوع منتشر نشد و مککنا بدون مواجهه با هیچ مشکلی مرتبط با گذشتهاش به عنوان یک قاچاقچی مواد مخدر، موفق به بازگشت به آمریکا شد.
فلسفه ترنس مککنا چه بود؟
مککنا نظریات و فلسفههای بسیار جالبی داشت که هنوز هم در زمینه روانشناسی فراگیر مورد بحث قرار میگیرد. او یک حامی قوی برای استفاده از گیاهان روانگردان و قارچهای روانگردان به منظور رشد و گسترش شخصی و اجتماعی بود.
مککنا باور داشت که DMT (dimethyltryptamine) و سایر روانگردانها به عنوان یک دروازه به سفر بینابعادی عمل میکنند.
او باور داشت که چشماندازهای تجربه شده توسط روانگردانها در بعد دیگری اتفاق میافتد. در اینجا، او اغلب با “موجودات بعدی بعدی” مواجه میشود. در برخی از سخنرانیها و کتبش، او به این موجودات به عنوان “پریهای خودترانسفورمیستی ماشین” اشاره میکند.
همچنین باور داشت که روانگردانها به عنوان دروازهای به “ذهن گایا” عمل میکنند – که نشان میدهد که سیاره شکلی از هوش دارد که میتواند برای انسانها اطلاعاتی را منتقل کند. این ارتباط از طریق استفاده از گیاهان و قارچهای روانگردان فراهم میشود.
در زیر، برخی از فلسفهها و نظریات ترنس مککنا را مشاهده میکنید:
حدس و گمان پنسپرمی سیلوسایبین
ترنس مککنا باور داشت که قارچهای شامانی یک جسم هوشمند هستند که از فضا به زمین مهاجرت کردهاند. پس از ورود به زمین، آنها به دنبال یک رابطه همزیستی با انسانها بودند.
او باور داشت که هوش (نه زندگی هوشمند، بلکه خود هوش) در این اسپورها به زمین مهاجرت کرده است. این تئوری به تئوری میمون سنگخورده او منجر شد.
او چندین خصوصیت اسپور قارچ را مطرح کرد که باعث میشود برای سفر در فضا مناسب باشند:
- پوشش یک اسپور قویترین ماده آلی شناخته شده است.
- پوشش اسپور الکترون دنس است که باعث میشود بیشتر شبیه به فلزات تا مواد زنده باشد.
- اسپورهای پسیلوسیبه رنگ بنفش هستند، که برای بازتاب نور فرابنفش رادیون در طیف UV دور (UVB) – که مواد ژنتیک را آسیب میرساند – مناسب است (محافظت از ماده ژنتیکی در برابر تشعشعات).
- اسپور قارچ حرکت Brownian را نشان میدهد – حرکت تصادفی و پرکولاسیون اسپور در سراسر سیاره و جهان آماری با بازگشت بیلیونها اسپور از هر بدن قارچ افزایش مییابد.
- دستورالعملهای ژنتیکی در داخل اسپور یک تجزیه کننده ماده آلی کلیپ شده را کدگذاری میکند، به طوری که آنها میتوانند از هر ماده آلی نامشخصی که ممکن است در جهان برخورد کنند، برای زندگی استفاده کنند.
نظریه میمون نعشه قارچ های جادویی از ترنس مککنا
یکی از جذابترین نظریههایی که ترنس و دنیس مککنا ارائه دادند، تئوری میمون نعشه بود – که در یکی از کتابهای ترنس به نام «غذای خدایان» به طور جزئی اشاره شده است.
برادران مککنا پیشنهاد دادند که مصرف میمونهای اولیه قارچهای جادویی منجر به افزایش اندازه مغز و تکامل انسانها (Homo sapiens) شده است. قارچها در این زمینه یک “تسریعکننده تکامل” بودند – هدایت و شتاب دادن به تکامل میمونها به انسانهای اولیه.
اینجاست که نظریه به طور مختصری میرود: میمونهای قبل از انسان در مناطق بزرگی از جنگلهای بارانی در شبهجزیره آفریقا زندگی میکردند. با خشک شدن جنگلها و تبدیل شدن آنها به بیابانها و سواحل، میمونها مجبور شدند از جنگل خارج شده و در مراتع اطراف غذایشان را جستجو کنند. قارچ روانگردانی که در این مزارع وجود داشتند توسط میمونها مصرف شدند و به طور بنیادین مسیر توسعه مغز را در طول چند هزار سال تغییر دادند.
برادران مککنا باور داشتند که تجربه روانگردانی که به وسیله قارچ تجربه شد، منجر به افزایش اندازه مغز میمون شد. این افزایش باعث بهبود دید و بینایی، ایجاد مراکز زبان پیشرفته تر در مغز و ایجاد “رهبران شجاع” در گروه شده است. این رهبران ساختارهای اجتماعی و اجتماعی قویتری را در جامعه میمونها ایجاد کردند.
آنها همچنین باور داشتند که مصرف این قارچها باعث حل شدن خود، منجر به شکلگیری اولین اشکال مذهبی شده است.
نظریه تازگی
تئوری تازگی (novelty) به عنوان یک روش پیش بینی خلق و خوی “نوآوری” در جهان ارائه شد. ایده آن است که زمان ثابت نیست، بلکه تمایل به نمایش “عادت” یا “نوآوری” دارد.
عادت = صفات آنتروپیک و تکراری
نوآوری = صفات خلاق، تصادفی، آشوبآفرین یا پیشرفتی
مککنا باور داشت که جهان یک موتور است که در زمان نوآوری تولید میکند. همانطور که نوآوری افزایش مییابد، پیچیدگی هم افزایش مییابد. همچنین معتقد بود که هرچه پیچیدگی بیشتر شود، زمان سریعتر حرکت میکند. به طور اساسی، این ایده این است که در یک سیستم نوآور یا پیچیدهتر، در همان لحظه زمان، تجربه بیشتری رخ میدهد. در مقایسه با سیستمهای ساده یا عادی، بیشتر موارد در همان لحظه رخ میدهد.
وی همچنین باور داشت که یک شکل اولیه از I Ching (The King Wen Sequence) بطور موثر طبیعت جریان زمان در جهان را کدگذاری کرده است. این دنباله شامل ۶۴ هگزاگرام است، هر کدام از یک سری از ۶ خط شکسته یا ناشکسته (منظور خطهای یین و یانگ به ترتیب) ساخته شده است. اصل اساسی این متن دوگانگی و تغییر است – همه چیز در حال پویایی مستمر است. ترتیب تغییر این خطوط به عنوان الگویی برای روشی استفاده میشود که زمان در سراسر جهان در آن وجود دارد.
ترنس از King Wen Sequence برای ایجاد یک الگوریتم ریاضی برای اندازهگیری تغییرات زمان استفاده کرد که پس از آن آن را به نرمافزار کامپیوتری ایجاد کرده و “Timewave Zero” (1987) نامید.
وی از این نرمافزار برای پیشبینی دوره “نوآوری حداکثر” استفاده کرد که معتقد بود در تاریخ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ رخ خواهد داد.
این تئوری شدیداً مورد انتقاد قرار گرفت. ریاضیدان بریتانیایی، متیو واتکینز از دانشگاه اگزتر تحلیل ریاضی برنامه را ا
ترنس مککنا به چه چیزی اعتقاد داشت؟
ترنس مک کنا به هیچ دین خاصی عضو نبود، اما بیشتر با عملکردهای مذهبی شامانی هماهنگ بود. در سخنرانیهای خود، او اغلب به ایدههای فلسفی شرقی مانند تائوییسم اشاره میکرد.
او به طور مستقیم از ایده تک خدایی، بیشتر ادیان منظم و دین مبتنی بر گورو به سود شامانیسمها صرف نظر کرد.
موضع ترنس مککنا در مورد داروهای روانگردان چه بود؟
ترنس مککنا در زمانی که استفاده از سایکدلیکها غیر قابل قبول بود (دهه ۹۰)، به شدت حامی سایکدلیکها بود.
مککنا به خصوص از سایکدلیکهای طبیعی خوشش میآمد و دیامتی (DMT) و آیاواسکا را به عنوان بالاترین نقطه تجربه سایکدلیک میدانست.
در پاسخ به پرسش درباره استفاده از سایکدلیکهای ترکیبی، او به این صورت پاسخ داد:
“فکر میکنم که مواد مخدر باید از دنیای طبیعی باشند و توسط فرهنگهای با شامانیگرایی تست شوند… نمیتوان پیشبینی کرد که اثرات بلند مدت یک ماده تولید شده در آزمایشگاه چگونه خواهد بود.”
او طرفدار مصرف دوز قهرمانانه قارچ جادویی بود. او باور داشت که پیامهای قارچها تنها پس از اینکه شخصی توسط قدرت آنها “کشته” شده است، واضح میشوند.
یکی از نخستین تجربیات سایکدلیک او شامل بذرهای morning glory (LSA) بود و او از دیرباز با مصرف ماریجوانای خود روزانه مشغول بوده است.
علاوه بر پیشنهاد دادن مقادیر بالای مواد سایکدلیک، ترنس مککنا به صراحت و به طور مداوم بر اهمیت ایمنی در استفاده از گیاهان سایکدلیک تأکید داشت:
“آزمایشگران باید بسیار محتاط باشند. باید به تجربه ها پیشرفت کرد. این بُعد عجیب و غیرقابل تصور پر قدرت و زیبایی است. قانون خاصی برای جلوگیری از غلبه بر قدرت وجود ندارد، اما باید با دقت حرکت کرد، بسیار تفکر کرد و همیشه سعی کرد تا تجربیات را به تاریخ نژاد و دستاوردهای فلسفی و مذهبی گونهها نسبت داد. همه ترکیبات بطور پتانسیلی خطرناک هستند، و تمام ترکیبات با دوزهای کافی یا تکرار شده در طول زمان، خطراتی را به همراه دارند. کتابخانه جای اولی است که برای بررسی مصرف ترکیبات جدید به آن رجوع کنید.”
کتاب های ترنس مککنا
ترنس مککنا نویسنده پر فروش بود – بیش از دوزین کتاب در زمینههایی مانند کشت قارچ، فلسفه و متافیزیک، اتنوبوتانی و شامانیسم منتشر کرد.
The Invisible Landscape: Mind, Hallucinogens, & the I Ching (1975)
Psilocybin: Magic Mushroom Grower’s Guide (1976)
Food of the Gods: The Search for the Original Tree of Knowledge A Radical History of Plants, Drugs, and Human Evolution (1992)
The Archaic Revival (1992)
History Ends in Green (1992)
True Hallucinations (1993)
Global Perspectives and Psychedelic Poets (1994)
بهترین جملات ترنس مککنا
درباره خود و اخلاق
آشفتگی آنچه با آن هماهنگی نفس خودمان را از دست دادهایم. به همین دلیل تحت عنوان بد شهرت است. این توسط پرچمدار آرکتایپ جهان ما، که اگو است، ترسیده میشود زیرا کنترل وجودش در اصطلاحات کنترل تعریف شده است.
ما به ماه مراجعه کردهایم، عمق اقیانوس و قلب اتم را نقش برداری کردهایم، اما ما از نگاه کردن به خودمان ترس داریم زیرا حس میکنیم که آنجا جایی است که تمام تناقضات با یکدیگر ادغام میشوند.
ارزشهای فرهنگی بیبررسی و محدودیتهای زبان موجب شدهاند که به طور ناخودآگاه زندانیان فرضی باورهای خود باشیم.
زندگی بدون تجربه سایکدلیک که شامانیسم اولیه بر آن تأکید دارد، زندگی فریبدهنده، زندگی انکارشده و زندگی به اگو بند سخت گرفتار شده است.
اگر قهرمان رمان خود نباشید، آنگاه این چه نوع رمانی است؟ باید ویرایش سنگینی را انجام دهید.
شما نمیخواهید به حدی ذهن باز شوید که باد بین گوشتان صدای دهد.
تکنیک من این است که هیچ چیزی را باور نکنید. اگر به چیزی باور کنید، خودکارا از باور در مقابلش منع شدهاید.
زندگی اخلاقی خیلی ساده است. فقط دشوار است.
درباره آگاهی و انتولوژی
شما باید مفهوم را جدی بگیرید که درک جهان مسئولیت شماست زیرا تنها درک جهان که برای شما مفید خواهد بود، درک شما خواهد بود.
تنها روانپریشان و شامان هستند که واقعیت خود را ایجاد میکنند.
نصف زمان فکر میکنید در حقیقت گوش میدهید.
هیچ کس باهوشتر از شما نیست. و اگر آنها هستند؟ درک آنها به شما چه کمکی میکند؟
یک بعد فراتر از زبان وجود دارد… صحبت کردن درباره آن سخت است.
حقیقت واقعی که جرات بیانش ندارد این است که هیچ کس کنترل ندارد. به هیچ عنوان.
جایی نوشته نشده که میمونان انسانسان میبایست واقعیت را درک کنند.
آروم بگیر، دوست من، اما زندگی کن.
تنش واقعی بین ماده و روح، یا زمان و فضا نیست، بلکه واقعیت در تنش بین اطلاعات و پوچی است.
چیزی باقی نمیماند ولی هیچ چیز گم نمیشود.
درباره مرگ
تو یک موجود الهی هستی. تو مهمی، شمارش میشوی. تو از سرزمینهای قدرت و نور نامتصور به دنیا آمدهای و به آن سرزمینها باز خواهی گشت.
من سعی میکنم در اطرافت باشم. اما اگر نباشم، میدانید که پشت پلکان تو هستم و در آنجا با تو ملاقات خواهم کرد.
هدف زندگی آشنایی با بدن پس از مرگ است، تا عمل مرگ گیجی در روان ایجاد نکند.
درباره جامعه و سیاست
اگر برنامهای نداشته باشید، بخشی از برنامه دیگران خواهید شد.
تمدن غرب یک تفنگ پرشده به سمت سر این سیاره است.
قیمت روانی سالم در این جامعه، سطحی خاص از بیگانگی است.
آنچه تمدن است، ۶ میلیارد نفر که سعی میکنند با ایستادن روی شانه همدیگر و پاشاندن مسواک، خودشان را شاد کنند. این یک وضعیت خوشایند نیست.
مادههای روانگردان غیرقانونی نیستند، نه به این دلیل که دولت عاشقانه میترسد که ممکن است از پنجره سوم به پایین بپرید. مادههای روانگردان غیرقانونی هستند، زیرا ساختارهای نظری و مدلهای رفتاری و پردازش اطلاعات فرهنگی را حل میکنند. آنها شما را به احتمال اشتباه بودن همه چیز باز میکنند.
قدرت، شما را به ویرانی میکشاند.
پیروزی جهانی ارزشهای غرب به معنای این است که ما به عنوان یک گونه، به دلیل نبود ارتباط با بخش ناخودآگاه، به حالت نوروزی برای مدت طولانی افتادهایم.
راه بستن مرز فرهنگ، ایجاد زبان است.
درباره بوم شناسی
طبیعت دشمن ما نیست که با آن خشونت میکنیم و فتحش میکنیم، بلکه خودمان هستیم که باید آن را محافظت کرده و کشف کنیم.
طبیعت ساکت نیست؛ مردم هستند که نابینا هستند.
بهترین سخنرانی های ترنس مککنا
ترنس مککنا در طول زندگیاش صدها سخنرانی داد. او اغلب درباره مادههای روانگردان صحبت میکرد، اما همچنین به موضوعات دیگری از جمله متافیزیک، زبان، فناوری، محیط زیست، فلسفه شرقی، فرهنگ، الکیمی، I Ching و غیره پرداخت.
در ادامه، برخی از بهترین سخنرانیهای ترنس مککنا برای شروع پیشنهاد میشود:
سرعت زمان در حال افزایش است
ترنس مککنا در موسسه اسالن ۱۹۸۹
باز کردن درهای خلاقیت
زمان و آی چینگ
قدرت را رد کنید، به خود اعتماد کنید
خلاصه: ترنس مککنا که بود؟
ترنس مککنا یک شخصیت برجسته در زمینه پلیمات ها بوده است، افرادی که در زمینههای گوناگون دانش عمیقی پیدا کردهاند.
وی به عنوان نویسنده، پژوهشگر، اتنوبوتانیست، فیلسوف و کشاورز فعال شناخته میشود.
ترنس مککنا پیشوایی در زمان خود بود. سخنرانیهای او در موضوعات متنوعی بوده و توانایی او در ارائه مطالب پیچیده درباره آگاهی و زمان بینظیر بوده است. ایدههای بسیاری از او، به ویژه در زمان خود، عجیب و غریب به نظر میرسیدند اما تاثیراتی دائمی در جامعه و حوزه انتولوژی و اتنوبوتانی گذاشتهاند.
اکنون، ترنس مککنا از طریق سخنرانیهای ضبط شده در یوتیوب و پادکستها، همچنین کتابهایش، همچنان زنده است.
اگر به عمق بیشتر در مورد زندگی و افکار ترنس مککنا علاقهمند هستید، میتوانید سخنرانیهای او را بشنوید یا یکی از کتابهایش را مطالعه کنید (من کتاب “غذای خدایان” یا “هالوسیناسیونهای واقعی” را پیشنهاد میکنم).
آیا این مقاله برای شما مفید بود؟
روی ستاره کلیک کنید
میانگین امتیاز ۴.۴ / ۵. میزان امتیاز ۱۷
اولین نفری باشید که به این مقاله امتیاز میدهد
2 پاسخ
خیلی عالی بود .
من بارها سفر معنوی داشتم
و بسیاری از مکاشفاتی که داشتم رو در سخنان ایشون خوندم و نکته جالب این بود که در اخرین سفرم ، صداهایی رو میشنیدم که زمینی نبود و شبیه صدای بانویی در لابلای باد بود . و کاملا مشخص بود که صدا منبعی غیر زمینی داره . چون همسفرهام نمیشنیدن . حتی بهم خندیدن .
ولی اینجا دیدم بهش اشاره شده به عنوان صدای الهی .
خیلی لذت بخش بود مطالعه این مقاله
ممنون واس سایت خوبتون
خوشحالیم که براتون مفید بوده